Sunday, March 1, 2009

Khosro Golsorkhi (خسرو گلسرخي)

and Sohrab Sepehri ( سهراب سپهری )



Excerpt--

فردا

گِریه کار اَبر اَست

مَن و تو با اَنگشتی چون شَمشیر

مَن و تو با حََرفی چُون باروت

به عُریانی پایان بَخشیم

وَ بگوییم به دُنیا به فریادی بُلند

عاقِبَت دیدید ما صاحِبِ خورشید شُدیم


________________________________________________


Full poem:


خواب یلدا

شب که می اید و می کوبد پشت را
به خودم می گویم
من همین فردا
کاری خواهم کرد
کاری کارستان
و به انبار کتان فقر کبریتی خواهم زد
تا همه نارفیقان من و تو بگویند
فلانی سایه ش سنگینه
پولش از پارو بالا میره
و در آن لحظه من مرد پیروزی خواهم بود
و همه مردم ،* با فدکاری یک بو تیمار
کار و نان خود را در دریا می رزیند
تا که جشن شفق سرخ گستاخ مرا
باز لال خون صادقشان
بر فراز شهر آذین بندند
و به دور نامم مشعل ها بفروزند
و بگویند
خسرو از خود ماست
پیروزی او دربست بهروزی ماست
و در این هنگام است
و در این هنگام است
که به مادر خنواهم گفت
غیر از آن یخچال و مبل و ماشین
چه نشستی دل غافل ، مادر
خوشبختی ، خوشحالی این است
که من و تو
میان قلب پر مهر مردم باشیم
و به دنیا نوری دیگر بخشیم
شب که می اید و می کوبد
پشت در را
به خودم می گویم
من همین فردا
به شب سنگین و مزمن
که به روی پلک همسفرم خوابیده ست
از پشت خنجر خواهم زد
و درون زخمش
صدها بمب خواهم ریخت
تا اگر خواست بیازارد پلک او را
منفجر گردد ، نابود شود
من همین فردا
به رفیقانم که همه از عریانی می گریند
خواهم گفت
گریه کار ابر است
من وتو با انگشتی چون شمشیر
من و تو با حرفی چون باروت
به عریانی پایان بخشیم
و بگوییم به دنیا ، به فریاد بلند
عاقبت دیدید ما صاحب خورشید شدیم
و در این هنگام است
و در این هنگام است
که همان بوسه ی تو خواهم بود
کز سر مهر به خورشید دهی
و منم شاد از این پیروزی
به حمیده روسری خواهم داد
تا که از باد جدایی نهراسد
و نگوید هوای سردی است
حیف شد مویم کوتاه کردم
شب که می اید و می کوبد پشت در را
به خودم می گویم
اگر از خواب شب یلدا ما برخیزیم
اگر از خواب بلند یلدا ، برخیزیم
ما همین فردا
کاری خواهیم کرد
کاری کارستان




Click on flyer to enlarge it.


_____________________________________


Also, from سهراب سپهری (Sohrab Sepehri)--





پُشت دَریا ها

قایقی خواهم ساخت. خواهم اَنداخت به آب.

قایق اَز تور تُهی

وَ دِل اَز آرزوی مُروارید.

هَمچنان خواهم راند. هَمچنان خواهم خواند.

پُشت دَریا ها شَهری ست.

که دَر آن پنجره ها رو به تَجَلی باز است.

دَست هَر کودک دَه ساله شَهر شاخه ی مَعرفتی است.

پُشت دَریا ها شَهری ست.

قایقی باید ساخت.



__________________________________________